جدول جو
جدول جو

معنی علی شعبی - جستجوی لغت در جدول جو

علی شعبی
(عَ یِشُ)
ابن محمد بن ابی بکر شعبی یمانی. وی در حدود سال 800 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: الاربعون فی فضل الائمه العادلین والسلاطین المقسطین. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 727)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ جَ)
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن ومشهور به ابن صوفی. در انساب تألیفاتی داشت و در سال 425 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: 1- الشافی. 2- العیون. 3- المبسوط، در انساب. 4- المجدی فی انساب الطالبین. 5- المشجرات، در انساب. (از معجم المؤلفین از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323 و تذکرهالمتبحرین ص 490 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 32)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِشَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام علوی. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به شبیه یا ابن الشبیه. رجوع به علی علوی (ابن عبدالله بن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن شبیه. علی بن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، علوی، مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به الشبیه یا شبیه. رجوع به علی علوی (ابن عبدالله بن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن حسن بن احمد بن حسین بن علی بن یحیی بن محمدشبیبی ذماری. فقیه و عالم فرایض بود. و در 18 شوال سال 1203 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- درهالحائض فی علم الفرائض. 2- عقدالجمان المنتقی من الشرح والبیان. (از معجم المؤلفین از نیل الوطر زباره ج 2 ص 129)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
ابن محمد شبیب. فقیه بود و تحصیلات خود را در نجف به پایان رساند. وی از شاگردان محمد کاظمی بود و در سال 1293 هجری قمری درگذشت. او را تألیفات و تعلیقاتی به زبان عربی است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشعیۀ عاملی ج 42 ص 86)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هجری قمریدرگذشت. او راست: نزههالناظر و بهجهالخاطر فی الادب، نظم و نثر. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 743)
ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هجری قمری بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرهالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451)
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم بن...) شود
ابن محمد بن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود
ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ رَ)
نام وی در هدیه العارفین بصورت ’علی بن عبداﷲ عربی حلی، مشهور به ابن لجام و ملقب به علاءالدین’ آمده است. وی اصولی و فقیه و محدث و مفسر بود و از سایر علوم عقلی و شرعی اطلاع داشت و در شهر حلب میزیست. و در سال 901 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تعلیقی بر التوضیح در اصول فقه. 2- حاشیه بر شرح عقاید نسفی. از تفتازانی. 3- حواشی بر مقدمات أربع. (از معجم المؤلفین از الشقائق النعمانیۀ طاش کبری ص 236 و شذرات الذهب ابن عماد ج 8 ص 5 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 498)
ابن عمر عربی. مدرس. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او را رساله ای است در علم بدیع. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شَ)
علی اطول علی شعبانی، ابن محمد قسطمونی رومی خلوتی شعبانی. مشهور به قره باش. رجوع به علی اطول قره باش شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ بَ)
ابن افلح بن محمد عبسی. مکنی به ابوالقاسم. شاعر بود و خلفا را مدح کرد. او را نوادر بسیاری است. وی از بغداد به شام فرار کرد و سپس به بغداد بازگشت و در 2 شعبان سال 553 هجری قمری درگذشت. تولد او در سال 443 بوده است. او را دیوان شعر و دیوان رسائل است. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 764 وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 455 و ذیل تاریخ بغداد ابن نجار ج 10 ص 188 والوافی صفدی ج 12 ص 9)
ابن حسین بن علی عبسی. مشهور به ابن کوچک وراق. ادیب بود و در مصر تحصیل کرد و ساکن شام و ساحل شد. وی در سال 394 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اعزالمطالب الی اعلی المراتب فی الزهد. 2- کتاب الطنبوریین. (از معجم المؤلفین از معجم الادباء ج 13 ص 157 و ایضاح المکنون ج 1 ص 100 و هدیه العارفین ج 1 ص 686)
ابن عبیدالله عبسی. مکنی به ابوعاصم. از روات حدیث بود و ثوروی و ابوادریس ازوی روایت کردند. و نیز رجوع به ابوعاصم عبسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن نصر بن عقیل بن احمد بن علی بغدادی همام عبدی. مکنی به ابوالحسن. وی شاعر بود و به دمشق نزد الملک العادل رفت و مدتی ’امجد’ حاکم بعلبک را مدح کرد و در شعبان سال 569 هجری قمری در دمشق درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از البدایۀ ابن کثیر ج 13 ص 24 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 539 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 703 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 181)
ابن محمد بن حسن عبدی. مکنی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. وی قاضی واسط بود و در سال 372 هجری قمری در همین شهر متولد شد. در حدیث مورد اعتماد و قائل به خلق قرآن نیز بود. او در سال 459 هجری قمری در واسط درگذشت. (از الاعلام زرکلی از میزان الاعتدال ج 2 ص 238)
ابن حسن بن اسماعیل عبدی. مکنی به ابوالحسن. از بنی عبدالقیس است. رجوع به علی عبدری (ابن حسن بن اسماعیل بن احمد بن جعفربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ)
ابن محمد بن عیسی دمشقی محلی نمراوی شافعی. مشهور به قطبی و ملقب به علاءالدین. فقیه بود و در سال 803 هجری قمری در ’نسرالبصل’ درگذشت. او راست: 1- کفایهالمبتدی فی الفقه. 2- مناسک الحج. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 5 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن حسن بن محمد بن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمد بن عیسی نعمی حسنی یمنی. عالم و شاعر متولد در سال 984 هجری قمری وی عهده دار امر قضاء در ناحیۀ صبیا ازتهامه بود. و در ذی حجۀ سال 1067 هجری قمری درگذشت. او را تألیفات و رسائلی است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن حسن بن علی بن ابی الحسین حسنی کلبی مکنی به ابوالقاسم. وی از امیران صقلیه (سیسیل) بود. در سال 360 هجری قمری برادرش احمد که حاکم بر این جزیره بود برای فرماندهی ناوگان المعز فاطمی به مصر رفت و وی به جانشینی او به حکومت نشست و در سال 372 هجری قمری در جنگی که با ’اوتون دوم’ امپراتور آلمان در نزدیکی صقلیه کرد به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ازاعمال الاعلام ص 51 و البیان المغرب ج 1 ص 238 و ابن خلدون ج 4 ص 210 و المسلمون فی جزیره صقلیه ص 152)
ابن سلیمان کلبی. مکنی به ابونوفل. محدث است و از ولید بن مسلم بن نوفل بن ابی عقرب روایت کند. و نیز رجوع به ابونوفل شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ عَ)
ابن اسماعیل بن اسحاق بن سالم بن اسماعیل بن عبدالله بن موسی بن بلال بن عامر بن ابی موسی عبدالله بن قیس اشعری یمانی بصری، مکنّی به ابوالحسن. پیشوای اشعریان. رجوع به ابوالحسن اشعری و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 35. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 181. تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 11 ص 346. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 412. طبقات الشافعیۀ سبکی ج 2 ص 345. کشف الظنون ص 208، 440 و 838. ایضاح المکنون ج 1 ص 553 و ج 2 ص 94 و سایر صفحات. هدیهالعارفین ج 1 ص 676. البدایۀ ابن کثیر ج 11 ص 187. النجوم الزاهره ج 3 ص 259. شذرات الذهب ج 2 ص 303. مختصر دول الاسلام ج 1 ص 157. مفتاح السعاده ج 2 ص 22. المجددون فی الاسلام صعیدی ص 158. الاشعری تألیف حموده غرابه. تاریخ الفلسفه فی الاسلام ص 65. کنوزالاجداد محمد کردعلی ص 146. روضات الجنات خوانساری ص 474. طبقات الشافعیۀ اسنوی ص 14. سیرالنبلاء ذهبی ج 10 ص 20. طبقات ابن صلاح ص 65. مناقب الشافعی و طبقات اصحابه من تاریخ الذهبی ص 62. مناقب ابوالحسن الاشعری محمد بازلی. عیون التواریخ ج 12 ص 46. التذکره طاهر جزایری ص 5. الوافی صفدی ج 12 ص 3. الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 69. دائره المعارف الاسلامیه ج 2 ص 218
ابن محمد بن احمد بن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری، ملقّب به نورالدین. رجوع به علی طبناوی شود
لغت نامه دهخدا
(ع یِ شَ)
ابن حسین بن سلام شرغی. وی محدث و فقیه و از مردم شرغ بود و از بغوی روایت کرد (شرغ قریه ای است به بخارا). (منتهی الأرب) (از تاج العروس). نام پدر وی در تاج العروس ’حسن’ آمده است. یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
لغت نامه دهخدا
(عَ شَ)
دهی است کوچک از دهستان تمین، بخش میرجاوه، شهرستان زاهدان. واقع در 18هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و در کنار راه فرعی میرجاوه به خاش، و دارای 45 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن محمود کعبی. مکنی به ابوالقاسم. او راست: تاریخ بلخ. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 289)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن حجر بن ایاس سعدی مروزی. وی محدث و حافظ و جهانگرد (رحال) و از مردم خراسان بود. در سال 154 هجری قمری متولد شد. وسفری بدمشق کرد و در نیمۀ جمادی الاولی سال 244 ه. ق. در سن نودسالگی درگذشت. او راست: 1- احکام القرآن. 2- فوائد فی الحدیث. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 672 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 33 و تاریخ دمشق ابن عساکر ص 12 و الوافی صفدی ج 12 ص 20)
ابن قاضی سعدی. ملقب به علاءالدین. او راست: غایهالبیان و نهایهالتبیان فی تاریخ آل عثمان. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1191)
ابن عبدالله بن جعفر بن نجیح سعدی (از موالی طایفۀ سعدی) بصری. مشهور به ابن مدینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بصری شود
ابن سلیمان بن احمد بن محمد سعدی صالحی حنبلی مرداوی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مرداوی شود
ابن جعفر بن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ)
ابن احمد جشوبی، مکنّی به ابوالحسن. وی از حکمای متقدم بود و تصانیف بسیار داشت که از آن جمله است: یوبه نامه. (از تتمۀ صوان الحکمۀ ظهیرالدین بیهقی چ لاهور ص 102). در معیارالاشعار منسوب به خواجه نصیرالدین (ص 6) نیز نام او آمده است
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ بَ)
ابن سعید بن محمد بن احمد بن محمد بن حسن بن محمد بن علی بن محمد بن حسین بن عبدالسلام بن عبدالمطلب حر عاملی جبعی. رجوع به علی حر شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لَ)
ابن منصور بن طالب حلبی، ملقّب به دوخلهو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت. در سال 351 هجری قمری در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر تأمین می شد. او نامۀ مشهور به ’رساله ابن القارح’ را به ابی العلاء نوشت و ابوالعلاء جواب آن را که ’رسالهالغفران’ است، برای او نگاشت. یاقوت حموی گوید که: آخرین ملاقات من با علی بن طالب در سال 461 هجری قمری در تکیت بود. رجوع به معجم الادباءیاقوت چ قاهره ج 15 ص 83 و چ مارگلیوث ج 5 ص 422 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ چَ لَ)
ابن خسرو ازنیقی. شیمیدان بود و بسال 1018 ه. ق. در قسطنطنیه درگذشت. او راست: 1- انوارالترکیب. 2- انواع الدرر فی ایضاح الحجر. 3- ثمرهالارشاد و تخریج الارواح و الاجساد. 4- جواهرالاسرار فی معارف الاحجار. 5- دررالانوار فی اسرارالاحجار، فی الکیمیاء. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 612 و سایر صفحات. هدیهالعارفین ج 1 ص 753. ایضاح المکنون ج 1 ص 347)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ سَ)
ابن عبدالرحمان سعدی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و علی (ابن عبدالرحمان سعدی) شود
لغت نامه دهخدا
علی بن عبدالعزیز مکنی به ابوالحسن بن زیاده الله بن ابی مضر (فرزند ابومروان بن زیاده الله است. مؤلف المغرب بنقل از حجاری در المسهب گوید: ابوالحسن علی تواناترین شاعر این خاندان بوده و از اشعار او است:
لاتسفنی الا بکأس اذا
شربتها تملک عقلی جمیع
و زادک الله سروراً اذا
سقیتنی بالجام او بالقطیع
لاتوقع الخمر الی مدّه
اولی و احلی من زمان الربیع.
و نیز از اشعار جالب او است:
یا سالباً عاشقیه
و عاشق کل تیه
و من مدامی و نقلی
من وجنتیه و فیه
هلا جزیت فؤادی
ببعض ما لک فیه.
(المغرب فی حلی المغرب ج 1 ص 93)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالله شونی احمدی مصری شافعی. از مشایخ شعرانی در قرن دهم هجری قمری بود و در سال 944 ه. ق. درگذشت. او راست: مصباح الظلام بالصلاه و السلام علی خیرالانام. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 744 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 492)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ جَ)
ابن یوسف بن حیدره بن حسن رجبی، ملقّب به شرف الدین و مکنّی به ابوالحسن. وی طبیب و حکیم و ادیب بود. در سال 583 هجری قمریدر دمشق متولد شد و در سال 667 هجری قمری در همین شهردرگذشت. او راست: 1- حواشی بر شرح ابن ابی صادق بر مسائل حنین. 2- حواشی بر قانون ابن سینا. 3- خلق الانسان و هیئه اعضائه و منفعتها. (از معجم المؤلفین ج 7ص 265). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الوافی صفدی ج 12 ص 331. عیون الابناء ابن ابی اصیبعه ج 2 ص 195. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 723. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 439. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 711
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ)
ابن عیسی بن فرج بن صالح ربعی شیرازی الاصل بغدادی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به کمال الدین و منعوت به ابن الاخت. وی نحوی و لغوی بود و در سال 328 هجری قمری متولد شد. ابتدا نزد ابوسعید سیرافی تحصیل کرد سپس به شیراز رفت و نزد ابوعلی فارسی تلمذ کرد و مدت بیست سال ملازم وی بود آنگاه به بغداد بازگشت و در دهم محرم سال 420 هجری قمری در آنجا درگذشت. اوراست: 1- البدیع، در نحو. 2- التنبیه علی خطاء ابن جنی فی تفسیر شعر المتنبی. 3- شرح ایضاح ابی علی فارسی، در نحو. 4- شرح البلغه. 5- شرح مختصر جرمی. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 164). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: عیون التواریخ ابن شاکرج 13 ص 111. سیرالنبلاء ذهبی ج 11 ص 287. الوافی صفدی ج 12 ص 134. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 433. معجم الادباءیاقوت ج 14 ص 78. انباءالرواه قفطی ج 2 ص 297. نزههالالبای انباری ص 414. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 216. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 212. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 172. روضات الجنات خوانساری ص 483. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 686. نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن عیسی بن..) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن طوبی. مکنی به ابوالحسن. ادیب و نویسنده و شاعر و معاصر معز بن بادیس بود. وی به مشرق نیز سفر کرد. و پیش از سال 454 هجری قمری میزیست. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین به نقل از الخریدۀ عماد ج 11 ص 30)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
ابن صلاح بن علی بن محمد بن عبدالله صعدی یمانی زیدی. محدث و اصولی بود و در حدود سال 1070 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ایضاح سبیل الوصول الی معنی ذوی العقول فی معرفه قواعدالاصول. 2- التفضیل لاسباب التنزیل. 3- منهج الکمال فیما جاء فی الحدیث من کلام ذی الجلال. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 760)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ شی)
ابن محمد بن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن احمد ابیوردی شیعی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی قره. متکلم قرن دهم هجری قمری رجوع به علی ابیوردی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن ابراهیم بن عمر بن خلیل شیحی بغدادی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. مفسر و فقیه و محدث و مورخ بود. در سال 678 هجری قمری در بغداد متولدشد و به دمشق رفت و متولی خزانهالکتب (کتابخانه) درسمیساطیه شد و در سال 741 هجری قمری درگذشت. او راست:1- الروض و الحدائق فی تهذیب سیره خیرالخلائق محمد المصطفی سید اهل الصدق و الوفا. 2- شرح عمدهالاحکام حافظ عبدالغنی، که آن را ’عمده الافهام فی شرح الاحکام’ نامیده است. 3- لباب التأویل فی معانی التنزیل، در تفسیر. 4- مقبول المنقول، در ده مجلد، که آن جمع بین مسند شافعی و احمد و سته و موطاء و دارقطنی است. شیحی منسوب است به ’شیحه’ از اعمال حلب. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 177). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس االمؤلفین بالظاهریه. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 97. تاریخ علماء بغداد ابن رافع سلمی ص 151. شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 131. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 591. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1540. فهرست الخدیویه ج 1 ص 194. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 718. برنامج المکتبه العبدلیه ج 1 ص 103
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن علی عزی مالکی. او راست: قرهالعیون علی الجوهر المکنون فی البلاغه، که در سال 981 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 225 و هدیه العارفین ج 1 ص 748)
لغت نامه دهخدا